گرایش جمعی از قبیله بنیتمیم به دین زرتشت و گروهی از قریشیان به آیین مانی و وجود عدهای مزدکی در مکه، تایید کننده همین ادعاست.1
همچنین تا چند سال پیش تکه سنگهای خردشده از آناهیتا (فرشته آب و پاکی ایرانیان) در کناره حوض زمزم قرار داشت، که در بازسازی جدید محوطه خانه خدا ازمیان رفت2.
پارسیان بدین عقیده که روح هرمز (اهورامزدا) در کعبه حلول نموده، آنرا تقدیس مینمودند و به حج این خانه میآمدند. 3
دکتر رضا مرادی غیاثآبادی در تارنمای پژوهشهای ایرانی چنین مینگارد:
ایرانیانِ پیش از اسلام، علاوه بر اینکه هر ساله به طواف کعبه میرفتهاند، هدایا و پوششهایی را نیز برای کعبه میفرستادهاند و بازسازی و مرمت آنرا به عهده میگرفتهاند. بهویژه که شمار فراوانی از ایرانیان، ساکن شبهجزیره بودهاند و به قول محمد پور احمد مَقْدِسی شمار بازرگانان، صنعتکاران و کشتیسازان ایرانی در کرانههای دریای سرخ به اندازهای فراوان بوده که زبان غالب در آنجا، زبان فارسی بوده است. ۴
« ارزقی» از گروه هیربدانی یاد میکند که مقیم شهر مکه بودهاند. یکی از آنان به نام «مهر» در آنجا خواندن و نوشتن آموزش میداده و کوچهای در مکه به نام او کوچهٔ «مهر» نامیده میشده است. ۵
حتی« جلیل اخوان زنجانی» این گمان را پیش کشیده است که واژه «تازی» دلالت بر اعراب نمیکند و منظور از تازیان یا تاجیان/ تاجیکان، ایرانیان ساکن شبهجزیره بوده است. ۶
در بارهٔ ساخت کعبه به دست ایرانیان، روایتهای جالبی از ابوالفرج اصفهانی در «الاغانی» در دست است: او آورده است که ابن مسجع (موسیقیدان بزرگ ایرانی که در شبهجزیره به بردگی گرفته شده بود و کسی بود که نغمههای موسیقی ایرانی را بر نغمهها و الحان عربی توافق و تطبیق داد) آوازی را به عربی در نزد خواجه خود خواند. خواجه پرسید که این آواز را از که آموختی؟ و ابن مسجع گفته بود که از «ایرانیانی که مشغول ساختن کعبه هستند». ۷
عدی بن زید از بزرگترین شاعران عرب جاهلی فارسی را بهخوبی آموخته بود، به عربی نیز نوشتن میدانست و چون آداب شهریاران و بزرگان ایرانی مانند شکار، سواری، چوگان بازی و رسوم دربارشاهی را نیز فراگرفته بود توانست به نزد خسرو ایران راه یابد.
از دیرباز از قرن چهارم پیش از میلاد (هخامنشیان، اشکانیان و ساسانیان) سرزمینهای گستردهای چون «بادیة الشام»، «فلسطین» و «لبنان…» که مسکن اقوامی سامی بود، زمانی چند در زیر فرمانروایی تسلط ایرانیان قرار داشت؛ گرچه جنگهای پیدرپی ایرانیان با یونانیان و دیگر کشورهای زورمند گاهی اجازه نمیداد که این تسلط همیشگی باسد؛ تا اینکه در عصر ساسانیان (۲۲۶ـ ۶۴۰) ساکنان پیرامون فرات بهویژه تازیان شهر نیرومند و بسیار مشهور حیره توانستند مدت پنج قرن به یاری شاهان ایرانی و حمایت ایشان بر تمام اعراب شرق جزیرةالعرب حکمرانی کنند. این شهر نیم ایرانی نیم عرب (بهعنوان بخشی از سرزمین ایرانزمین) به صورت یکی از بزرگترین مراکز ادب تازی و بهترین میدان آمیزش عرب و ایرانی در آمد و علاوه بر عدی پسر زید شاعرانی بزرگ چون اعشی، طرفه، متلمس، عبید بن الابرص، عمرو بن کلثوم و حارث بن حلزه و گروهی دیگر بدانجای روی آوردند.
وجود واژه های متعدد فارسی در دیوان اعشی نمایشگر این آمیختگی است.
حتی دانشمندان تازی بر این عقیدهاند که هنر نگارش نیز از این شهر به جهان عرب نفوذ کرد و انتشار یافت. ۸
این همه موجب میشد پارهای گفتار، کردار و پندار آنها به گونهای در قرآن و احادیث اسلامی بازتاب یابد که گاه تحسین شده و گاه از آن بازداشته شده است و اینها نشان میدهد که ایرانیان در محیط وحی زندگی میکردند.
از آن جمله میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
آنها به احترام یکدیگر از جا برمیخاستند؛ چنانکه پیامبر (ص) فرمود : «ایرانیها در بزرگداشت به یکدیگر از جا بر میخیزند.» ۹
به همدیگر دست میدادند ، چنانکه روزی که حضرت با یکی از یارانش دست داد، او گفت: «همچون عجمها (ایرانیان) رفتار کردیم .»
دست بزرگان خود را میبوسیدند و حضرت در مراجعه با مردی که خواست چنین کند، دست خود را کشید و فرمود: « این چه کاری است؟ این کاری است که ایرانیها با پادشاهانشان میکنند و من پادشاه نیستم. من مردی از خود شما هستم.»
یا «کاری که ایرانیها با شاهانشان می کنند با من مکن.» ۱۰
ایرانیان به دنبال فرمانروایان خود میدویدند که امام علی (ع) ایشان را از این کار بازداشت. ۱۱
ایرانیان به هنگام نامهنگاری در صورتی نامه رسمی را میپذیرفتند که مُهر شده باشد . از این رو هنگامی که حضرت پیامبر (ص) خواستند نامه ای برای ایرانیها بفرستند، به ایشان (ص)گفتند: «آنها نامه را نمیپذیرفتند، مگر آنکه مهر شده باشد.» حضرت (ص) مهری برگزید و رویش نوشتند: «محمد رسول الله». ۱۲
ایرانیان بر قهرمانها جامه اُسواران -پوششی که بعدها در اروپا شوالیهها برگزیدند- میپوشاندند؛ چنانکه وقتی قریشیان خواستند کاری متهورانه کنند و داوطلبی پیدا شد او را اینگونه دلگرم ساختند که: « تور ا سوار میکنیم؛ همان گونه که ایرانیها با قهرمانهایشان میکنند.» ۱۳
با برخی از داستانها و افسانههای ایرانی نیز آشنایی داشتند؛ به طوری که «نضر بن حارث… سفر کردی به دیار عجم و در زمین عجم اخبار پیشینیان، قصه رستم و و اسفندیار و امثال ایشان را بخرید و قریش را گفت: محمد آنچه می گوید از قصه پیشینیان – چون عاد و ثمود – همچنان است که من به شما آوردم از اخبار رستم و اسفندیار و اکاسره. و قریش همه روی به وی آوردند و آن قصه های عجم می شنیدند. ۱۴
نوروز و مهرگان را جشن میگرفتند؛ هدیه میدادند و برای فرمانروایان هدیه میبردند .
در مدینه این دو روز را جشن میگرفتند؛ در نوروز همانند ایرانیها به هم آب میپاشیدند و به هم تخم مرغ میدادند. (کاری تا چند سال پیش هم مرسوم بود.)
یک بار نعمان پسر مرزبان – نیای ابوحنیفه – در نوروز برای امام علی (ع) فالوذج (پالوده) هدیه برد؛ حضرت (ع) فرمود: «نوروزونا کل یوم = هر روز را برای ما نوروز کنید.» و گفته میشود چون این کار را در مهرگان کرد؛ امام (ع) فرمودند: «مهر جونا کل یوم = هر روز را برایمان مهرگان کنید.» ۱۵
وقتی عطسه میکردند با واژههای پارسی سره ]و نه عربی[ به هم میگفتند: «زی هزار سال!».
همانند ایرانیها بر فرشهای با نقش و نگار و پیکر مینشستند؛ شیرینی ایرانی با آرد و عسل و روغن درست میکردند که خبیص مینامیدند و چون به حضرت (ص) تعارف کردند، از آن میل فرمود. عبدالله بن عمر خوردن آن و شیرینی دیگری به نام الخشکنانج (خشکنان) را برای مردم بیاشکال میدانست.
گل نرگس را دوست داشتند و میبوییدند که «آن گل سرسبد ایرانیان است»
زبان فارسی نیز رواجی بسیار داشت که آثارش در گفتارهای منسوب به حضرت (ص) نمایان است، از جمله آنجا که خطاب به سلمان فارسی فرمودند: «یا سلمان! اشکم تو درد؟»
یا به ابوهره فرمود: «اشکنب درد؟»
یا به هنگامی که نوه خردسالش امام حسن (ع) خرمای صدقه در ذهان کرده بود، به زبان پارسی گفتند: «کخ کخ !»
در دعوت جشن عروسی جابر پسر عبدالله هم حضرت (ص) خطاب به یاران فرمودند : «برخیزید، فقد صنع جابر سورا = که جابر سوری برپا کرده.» ۱۶
پایههای نگاشته:
۱- هوانسیان، ریچارد و دیگران (۱۳۸۱) حضور ایرانیان در جهان اسلام، برگردان: فریدون مجلسی، تهران: مرکز بازشناسی اسلام وایران.
۲- شریعتی، علی (۱۳۸۸) بازشناسی هویت ایرانی اسلامی، تهران: انتشارات الهام
۳- حسینی دستی، سید مصطفی (۱۳۶۹) المعارف و المعاریف (جلد هشتم، ص ۵۲۳)، قم: بینام
۴- المقدسی، شمسالدین محمد بن احمد (۲۰۰۳) احسن التقاسیم فی معرفه الاقالیم، ویراستار: محمد امین ضنّاوی، بیروت: دارالکتب العلمیه.
۵- ارزقی، ابوالولید محمد پور عبدالله پور احمد (۱۳۶۸) اخبار مکه، برگردان: محمود مهدوی دامغانی، تهران: چاپ و نشر بنیاد
۶- زنجانی، جلیل اخوان (۱۳۸۴) رصد و تاریخگذاری در ایران، : انتشارات بهمن برنا.
۷- سامی، علی (۱۳۶۵) نقش ایران در تمدن اسلامی، شیراز: انتشارات نوید.
۸- آذرنوش، آذرتاش (۱۳۴۸) واژههای فارسی در قرآن و تفسیر البیان شیخ طوسی، یادنامه شیخ طوسی، بهکوشش محمدمهدی واعظزاده خراسانی، مسهد: دانشکده الهیات
۹- عاملی، حر (۱۴۱۴) وسایل الشیعه، قم: موسسه آل البیت لاحیاء التراث؛ جلد ۱۱، ص ۲۲۷
۱۰- مجلسی، محمدباقر (۱۹۸۳) بحارالانوار، بیروت: موسسه الوفا؛ جلد ۷۳، ص ۶۳٫
۱۱- شریف رضی (۱۳۶۸) نهجالبلاغه، برگردان: جعفر شهیدی، تهران: سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی؛ کلمات قصار: ۷۳٫
۱۲- ابویعلی، احمد بن علی (بیتا) مسند ابی یعلی، بیجا: دارالمامون للتراث.
۱۳- واقدی، محمد بن عمر (۱۹۸۴) المغازی، بیجا: انتشارات عالم الکتب.
۱۴- میبدی، ابوالفضل (۱۳۷۱)کشف الاسرار و عده الابرار، تهران: انتشارات امیرکبیر.
۱۵- ندیم، محمد بن اسحاق (بیتا) فهرست ابن ندیم، بیجا؛ ص۲۵۵٫
۱۶- یزدانپرست، حمید (۱۳۸۹) یاران ایرانی پیامبر (ص)، تهران: اطلاعات سیاسی اقتصادی، شماره ۲۷۹ – ۲۸۰، آذر ودی ۸۹٫
نظرات شما عزیزان: